loading...
کلوب دوستانه
امیر حسین یعقوبی بازدید : 75 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
استوا: دایره ای فرضی که بر محور چرخش زمین یا محور قطبین زمین عمود می باشد. محور استوا 40073 کیلومتر می باشد که کره زمین را به دو نیمکره شمالی و جنوبی تقسیم می کند .

نصف النهار مبدأ: نیم دایره ی فرضی است از قطب شمال تا قطب جنوب کشیده شده است و زمین را به دو نیمکره ی شرقی و غربی تقسیم می کند.

نصف النهار مبدأ از رصدخانه گرینویچ واقع در 8 کیلومتری لندن پایتخت انگلستان عبور کرده است و مبدأ اندازه گیری طول جغرافیایی می باشد.



قله اورست : قله ای است به بلندی 8848 متر واقع در کوهستان هیمالیا که مرتفع ترین نقطه کره زمین به شمارمی رود .

کوه اورست از نام شخصی به نام سر جورج اورست نقشه بردار و مهندس انگلیسی که از سال 1806 تا 1843 در اداره نقشه برداری هندوستان خدمت می کرد و ارتفاع آن را محاسبه نمود، اقتباس گردیده است، این قله در کشور نپال واقع در شمال هندوستان قرار دارد.

رود : آبی است که در یک مجرا یا دره طبیعی از به هم پیوستن جویبار ها و ذوب شدن برفها و یا از به هم پیوستن چشمه ها تشکیل می شود . رود اگر در تمام سال جریان داشته باشد دائمی و اگر مدتی از سال جریان داشته باشد به آن فصلی می گویند .

طولانی ترین رود دنیا رود نیل با 6671 کیلومتر طول می باشد .


خاورمیانه : اصطلاح خاورمیانه را اولین بار در در 1902 میلادی مورخ آمریکایی آلفرد ماهان بکار برده است. و منظور وی تشریح منطقه اطراف خلیج فارس بود که چون از قاره اروپا به آن نگریسته می شد، نه خاور نزدیک به حساب می آمد و نه خاور دور .

به طور کلی می توان گفت خاورمیانه از نظر مذهبی ، نظامی و اقتصادی دارای اهمیت زیادی است .

امیر حسین یعقوبی بازدید : 98 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.

امیر حسین یعقوبی بازدید : 123 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد اصلی تعلیم وتربیت هر جامعه‌ای محسوب می‌شود.

وضعیت موجود هر جامعه‌ای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است ووضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایه‌گذاری‌هاییاست که امروز روی دانایی افراد در خانه، مدرسه و جامعهانجام می‌گیرد

امیر حسین یعقوبی بازدید : 102 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


 با کلامی می شود اعجاز کرد

با کلامی تلخ و تند

می شود ناساز گاری ساز کرد

خنده ها را گريه کرد

رشته ی پيوندها را پاره کرد

با کلامی مهربان چون سر انگشت نسيم

 می شود هر عقده ای را باز کرد

رشته های پاره را پيوند زد

دوستی آغاز کرد

با کلامی می شود اعجاز کرد


امیر حسین یعقوبی بازدید : 86 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


 در اين مقاله با روش هاي درست درس خواندن و شرايط آن آشنا مي شويد . 
 قبل از انجام هر كاري بايد مراد  و منظور آن كار را دانست. براي آشنايي با مطالعه نيز بدانيم كه مطالعه به چه معناست .

تعريف مطالعه :  مطالعه يك فرآيند شرطي و اكتسابي جهت افزايش معلومات است حال به بررسي منظور اين تعريف مي پردازيم .



 

امیر حسین یعقوبی بازدید : 103 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

مهمترین تغییرات دوران بلوغ
تغییرات جسمانی 
تجربه مشترکی که تمام نوجوانان جهان پشت سر می گذارند، تغییراتی است که همزمان به رشد سریع قد، وزن، قیافه ظاهری و نهایتا بلوغ جنسی آنان منجر می شود. بلوغ مرحله ای از زندگی فرد است که در طی آن فرد به تکامل جنسی می رسد و در نتیجه قادر به تولید مثل می شود. در این مرحله که معمولا چهار سال طول می کشد دو فرآیند عمده رخ می دهد که عبارتند از بلوغ جسمانی و رسش جنسی. جهش نموی یعنی افزایش ناگهانی در قد و وزن از علائم اولیه بلوغ می باشد. علائم بلوغ در دختران دو سال زودتر از پسران آشکار می شود، ولی در مجموع این پدیده در هر دو جنس دامنه بسیار گسترده ای دارد و تفاوت های فردی فراوانی از نظر زمان رسیدن به بلوغ در نوجوانان مشاهده می شود. 

امیر حسین یعقوبی بازدید : 118 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

مشکل دوره ی نوجوانی

۱) کشمکش بین استقلال و وابستگی:

با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایت‌های بی‌قید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می‌کند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می‌آورد.
بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او می‌نگرند که این خود به کشمکش‌های درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو می‌سازد.


امیر حسین یعقوبی بازدید : 103 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

چطور در برابر دیگران نه بگوییم؟

متاسفانه بسیاری از ما می‌خواهیم از «نه» شنیدن فرار کنیم. ما با «نه» گفتن دیگران احساسی برخورد می‌کنیم نه منطقی.

وقتی کسی نمی‌تواند یا نمی‌خواهد کاری را برایمان انجام دهد یا برایش سخت است که به آنچه می‌خواهیم تن دهد، از او دلخور می‌شویم و گاهی کینه به دل می‌گیریم.

امیر حسین یعقوبی بازدید : 95 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

کاربرد روانشناسی در زندگی روزمره

آیا فکر میکنید که روانشناسی فقط به درد دانشجویان، استادان و درمانگران میخورد؟ اگر این گونه فکر میکنید بهتر است در آن تجدید نظر کنید. زیرا روانشناسی، هم موضوعی نظری و هم کاربردی است و به شیوههای گوناگون میتواند مورد استفاده قرار گیرد.

 

 

 


امیر حسین یعقوبی بازدید : 177 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
حضرت موسی علیه السلام از پیامبران اولوالعزم و ملقب به کلیم الله است. او پیامبر و رهبر قوم یهود بود که ایشان را از مصر و از اسارت مصریان بیرون آورد. خداوند به وسیله او دین یهود را در کوه طور سینا به بنی اسرائیل ارزانی داشت. نام پدرش بر اساس تورات عمرام است که در عربی به صورت عمران در آمده است. نام مادر موسی را نیز یوکابد یا یوکبد نوشته‌اند.  زمان بعثت حضرت موسی علیه السلام در قرن‌های 13 تا 15 پیش از میلاد مسیح بوده است. نام حضرت موسی 136 بار در قرآن مجید ذکر شده و در بیست سوره از او سخن گفته شده است.  بخشی از زندگی موسی با استناد به آیات قرآن نقل می‌شود:  فرعون مصر خوابی دیده بود که طفلی در بنی اسرائیل به دنیا خواهد آمد که حکومت او را نابود خواهد ساخت. بنابراین دستور داده بود همه‌ی فرزندان پسر بنی اسرائیل را هنگام تولد بکشند.  مادر موسی او را از بیم کشته شدن بر اساس الهام الهی در صندوقی نهاد و در رود نیل انداخت. آسیه همسر فرعون او را دید و از آب گرفت. موسی به امر الهی هیچ پستانی به دهان نمی‌گرفت تا اینکه مریم خواهر موسی، مادرش را به عنوان دایه به خاندان فرعون معرفی کرد. بدین ترتیب موسی در خاندان فرعون ولی در دامن مادر خودش پرورش یافت.

امیر حسین یعقوبی بازدید : 140 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
چهره‌هاي قرآني سال (1390)
الف) اساتيد پيشكسوت و برتر آموزش قرآن كريم كشور  با بيش از سه دهه سابقه آموزش مستمر قرآن كريم

شرايط لازم :
1- حداقل 30 سال سابقه تدريس قرآن به صورت مستمر
2- پرورش شاگردان مطرح و برتر در سطح استان
    "شرايط شاگردان مطرح شامل :
    - كسب رتبه در مسابقات ؛ حداقل در سطح استان
    - كسب مدارك 1 تا 5 حفظ
    - تدريس در جلسات دائمي قرآن كريم"
3- عدم تكريم در پنج دوره گذشته.
4- برخورداري از حسن شهرت و مقبوليت اجتماعي

- اولويتها :
1- سابقه تدريس
2- سطح تخصصي جلسات
3- تعداد شاگردان
4- تاليفات قرآني
5- رتبه‌هاي كسب شده در مسابقات بين المللي قرآن كريم


ب) اساتيد پيشكسوت و برتر آموزش قرآن كريم كشور  با دو دهه سابقه آموزش مستمر قرآن  كريم

شرايط لازم :
همانند شرايط بند الف) به غير از بند 1 كه شرط حداقل سابقه تدريس 20 سال مي باشد.

ج) حائزين رتبه‌هاي برتر مسابقات بين المللي قرآن كريم در سال (1390)
شرايط لازم :
1- در يكي از رشته‌هاي قرائت، حفظ كل و تفسير كل قرآن در مسابقات بين المللي معتبر سال 1390 رتبه‌ اول را كسب نموده باشند.
2- تعداد كشورهاي شركت كننده در مسابقات بين المللي بيش از (15) كشور باشد .
3- منتخبين از نفرات برگزيده مسابقات كشوري بوده و اعزام آنها توسط نهادهاي معتبر ذيربط صورت گرفته باشد .
4- منتخبين در سالهاي گذشته در اين سطح و يا همان رشته مورد تكريم واقع نشده باشند .

د) اساتيد حفظ و حافظان ممتاز
1- اساتيد حافظ:
حافظاني كه در آزمون اعطاي مدرك تخصصي حفظ قرآن سال (1390) شركت نموده و موفق به اخذ مدرك درجه(1) حفظ از اداره دبيرخانه طرحهاي ملي شده باشند
2- حافظان ممتاز:
حافظاني كه در آزمون اعطاي مدرك تخصصي حفظ قرآن سال (1390) شركت نموده و موفق به اخذ مدرك درجه(2) حفظ از اداره دبيرخانه طرحهاي ملي شده باشند

ه) مدير دارالقرآن اداراه كل تبليغات اسلامي برگزيده سال 1390
 
و) چهره قرآني ويژه
اشخاصي كه درعرصه‌ فعاليتهاي قرآني طي دوران پس از انقلاب اسلامي خدمات شاخص و ارزنده اي را انجام داده باشند.

امیر حسین یعقوبی بازدید : 151 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

حضرتآیة الله العظمى مکارم شیرازى در سال 1305 هجرى شمسی  در شهر شیراز درمیان یک خانواده مذهبى که به فضائل نفسانى و مکارم اخلاقی معروفند دیده بهجهان گشود. جدّ اعلاى ایشان » حاج محمّدباقر« که از تجّار شیراز به شمار مى رفت، در «سراى نو» شیراز به تجارت اشتغال داشت، لباسى شبیه لباس روحانیّت مى پوشید و پیوسته در مسجد «مولاى» شیراز به جماعت حاضر مى شد و مورد تکریم و احترام و اطمینان بود. جدّ ایشان مرحوم  »حاج محمّد کریم«  فرزند حاج محمّدباقر که او نیز عمّامه اى بر سر داشت و در بازار در اثناى کار، کلاه پوستینى بر سر مى گذاشت، در «سراى گمرک» شیراز و سپس در» بازار وکیل» به تجارت مشغول بود، همواره در مسجد «مولاى» شیراز در نماز جماعت شرکت مى کرد و از مرتبطین و نزدیکان مرحوم آیة اللّه العظمى حاج شیخ محمدجعفر محلاتى رحمه الله پدر مرحوم آیة اللّه العظمى حاج شیخ بهاءالدین محلاتى و مرحوم آیة اللّه حاج سیدمحمدجعفر طاهرى رحمه الله به حساب مى آمد. پدرشان حاج محمد علی او نیز از تجار معروف شیراز بود استاد در مورد پدرشان چنین می فرمایند:»پدرم علاقه زیادى به آیات قرآن داشت در دورانى که در مدارس ابتدایى تحصیل مى کردم، گاهى شبها مرا به اطاق خودش فرامى خواند و به من مى گفت: ناصر! کتاب آیات منتخبه و ترجمه آن را براى من بخوان (این کتاب مجموعه آیاتى بود که توسّط بعضى از دانشمندان، انتخاب شده و در زمان رضاخان در مدارس به عنوان تعلیمات دینى تدریس مى شد) من آیات و ترجمه آن را براى او مى خواندم و او لذّت مى برد«.نبوغ استاد از اوایل کودکى امرى مشهود بود و در هر مرحله از مراحل عمرش آشکارتر مى گشت. دورترین خاطرهروایتى که خود استاد از دوران کودکیش دارد چنین است:»دورترین خاطره اى که از دوران طفولیّت به نظر دارم مربوط به زمانى است که بیمارى مختصرى داشتم و در گهواره خوابیده بودم، حادثه از این قرار بود که فصل تابستان بود و گاهواره من در گوشه حیاط خانه قرار داشت; در وسط حیاط، حوض آبى بود که مى بایست از آب چاه، پر شود ولى چون حوض، نجس شده بود با آب چاه که از دلو به آن مى ریختند پاک نمى شد، براى حلّ مشکل، در شیراز چنین معمول بود که قسمت عمده حوض را با آب دستى پر مى کردند سپس ظرف بزرگ چرمى به نام «کُر» - که واقعاً به مقدار کُر بود - را پر از آب مى کردند و روى آن حوض، خالى مى کردند تا با آبِ حوض مخلوط شود و همه پاک گردد (البتّه این توضیحات را من الآن مى فهمم و در آن وقت به صورت کم رنگى مى فهمیدم) بالاخره ظرف کُر را پر از آب کردند و روى حوض ریختند، حوض پر شد و آب از حوض بیرون ریخت و از زیر گهواره من هم گذشت و من همه این کارها را مى دیدم و اجمالاً مى فهمیدم و چنان به خاطرم مانده که گویى دیروز این امر اتّفاق افتاده است!«.این جریان که یادآور قصّه هاى افسانه اى و یا غیر افسانه اى مربوط به نبوغ افرادى مثل بوعلى است، به روشنى دلیل بر وجود یک هوشمندى فوق العاده در استاد بود. کلاس هاى جهشىاستاد به کلاس هاى به اصطلاح جهشى خود در آن دوران اشاره مى کند و مى فرماید:»چهار یا پنج ساله بودم که به دبستان رفتم و به اصطلاح امروز چون سنّ من کافى نبود، در کلاس آمادگى شرکت کردم، مدرسه ما به نام «زینت» در شیراز معروف بود، ولى در همان کلاس آمادگى، به ما تعلیماتى یاد دادند که خوب آنها را فراگرفتم و به همین دلیل بدون این که سلسله مراتب رعایت شود، مرا به کلاس هاى بالاتر بردند«. نقطه آغاز دروس دینىاین نابغه پس از طىّ دوره دبستان و دبیرستان و پس از آن که با سقوط رضاخان و فراهم شدن آزادى نسبى، از طرف یکى از علماى بزرگ شیراز (مرحوم آیة اللّه حاج سیّدنورالدین شیرازى) از همه علاقمندان به تحصیل علوم دینى دعوت به عمل آمد (و استاد نیز در سال سوّم دبیرستان با اشتیاق زائدالوصفى حاضر شدند که در کنار دروس دبیرستان، دروس دینى را مشغول شوند) بیشتر و بیشتر رُخ نشان مى داد:»محلّ بعدى ما مدرسه خان در شیراز بود که از مدارس بسیار قدیمى و بزرگ و معروف است که محلّ تدریس یا تحصیل فیلسوف گرانقدر صدرالمتألّهین شیرازى بود. شروع به جامع المقدّمات و شرح الأمثله کردم. استاد من، مرحوم آیة اللّه ربّانى شیرازى بود، به ایشان گفتم من جامع المقدّمات ندارم اگر بیست و چهار ساعت، امانت بدهى مطالعه مى کنم و امثله و شرح الامثله را یک روزه با مطالعه، امتحان مى دهم، ایشان به من دادند و تمام شب و روز را مشغول شدم و فردا امتحان دادم قبول شدم و به رتبه بالاتر ارتقاء یافتم و با ایشان خداحافظى کردم و در کلاس دیگرى شرکت نمودم.» پیمودن راه ده ساله در چهار سالدرخشندگى این نبوغ، زمانى اوج مى گیرد که استاد، ره ده ساله امروزِ دورانِ سطحِ حوزه هاى علمیّه را چهارساله مى پیماید، آن گاه، در حالى که تنها هفده بهار از عمر شریفش مى گذرد بر متن عمیق و در عین حال معقّد کفایة الاصولِ مرحوم آخوند خراسانى، حاشیه مى زند. استاد در این باره مى فرماید:»با جدّیتى که استاد بسیار دلسوز و پرکار(آیة اللّه موحّد) داشت، از اوّل سیوطى تا آخر کفایه را نزد او در مدّت چهار سال خواندم، همان درسى که امروز در حوزه ها در مدّت ده سال خوانده مى شود. و هنگامى که کفایه را تمام کردم، حدود هفده سال داشتم و در همان شیراز، حاشیه فشرده اى بر کفایه نوشتم، این نکته نیز شنیدنى است که بعد از اتمام جامع المقدّمات در مدرسه خان، روزى مرحوم آیة اللّه موحّد به مغازه پدرم آمد; تابستان بود و روزها در مغازه پدر که شغلش در آن زمان جوراب بافى بود کار مى کردم، رو به پدرم کرد و سخنى گفت که مضمونش این بود:چند پسر دارى؟- چهارتا.بیا این یکى (ناصر) را وقف امام زمان (علیه السلام(  کن و پدرم با این که کمک زیادى به او مى کردم پذیرفت که مرا به خدمت آقاى موحّد یعنى مدرسه علمیّه آقاباباخان بفرستد«. اتمام صمدیّه در کمتر از دوشبانه روزاز شگفتى هاى آن زمان در همین زمینه، قصّه اى است که استاد حکایت مى کند:»روزى استاد ما، عبارت معروف «صمدیّه»  )و المبرّد ان کان کالخلیل فکالخلیل و الاّ فکیونس و الاّ فکالبدل ( را از من سؤال کرد و سفارش کرد آن را حل کنم، من صمدیّه را از میان کتابهاى جامع المقدّمات تا آن روز نخوانده بودم در حالى که از پیچیده ترین کتابهاى جامع المقدّمات است، تصمیم گرفتم آن را با مطالعه حل کنم، در مدّت  »سی وشش ساعت » یعنى کمتر از دو شبانه روز، تمام آن را مطالعه و جواب سؤال استاد را تهیّه کرده و براى ایشان بیان کردم و ایشان تعجّب کرد و مرا تشویق نمود. این درخشش هنگامى به قلّه خود مى رسد که مشاهده شود جوانى هیجده یا نوزده ساله، پاى در محفل درس شیخ الفقهاء و استاذ الاساتذة مرحوم آیة اللّه العظمى بروجردى (قدس سره) مى گذارد.او که (مطابق تعریف استاد) مردى بسیار باتقوى، هوشیار، نورانى، جذّاب و فوق العاده در فقه قوى بود و در واقع مکتب خاص و مستقلّى در فقه داشت که به واقعیّت بسیار نزدیک بود و در رجال و حدیث و ادبیّات و فنون دیگر، فوق العادگى داشت، درسش براى استاد ما بسیار دلچسب بود و به اعتراف خود استاد، بسیار چیزها در مکتب فقهى او آموخت.خاطره شرکت در درس این اَبَر مرد فقه و حدیث را استاد، این چنین توصیف مى کند:»در آغاز جوانى، هیجده - نوزده ساله بودم و شرکت چنین نوجوانى در درس مثل آیة اللّه العظمى بروجردى که معمّرین و بزرگان حوزه، حتّى استاد من آیة اللّه العظمى داماد و آیة اللّه العظمى گلپایگانى و همچنین امام راحل (قدس سره ( در آن شرکت داشتند، کمى عجیب بود، مخصوصاً زمانى که به خود شجاعت طرح اشکال در اثناى درس را مى دادم، مسأله عجیب تر به نظر مى رسید و شاید بعضى به خود مى گفتند: این پسربچه شیرازى چرا این قدر جسور است و به خود اجازه طرح اشکال و «إن قلت» را در چنین محضر بزرگى مى دهد؟!«.حکایت ذیل در این رابطه قابل توجّه و جالب است:»یک روز آیة اللّه العظمى بروجردى در درس فقه اشاره به مسأله «صید لهوى» کردند یعنى شکار رفتن کسانى که براى تفریح شکار مى کنند. معروف میان فقها این است که سفر این گونه اشخاص تمام است، امّا شاید کمتر کسى حکم به حرام بودن چنین کارى کند، من که در آن زمان طلبه کم سنّ و سالى بودم، رفتم و مدارک زیادى براى حرمت صید لهوى از کلمات قدما و متأخّرینِ از آنها، جمع آورى کردم و ثابت نمودم که سفر صید لهوى یکى از مصادیق سفر حرام است که نماز در آن، باید تمام خوانده شود. هنگامى که آیة اللّه العظمى بروجردى آن نوشته را مطالعه کرد با تعجّب پرسید که این نوشته را خود شما نوشته اید؟! عرض کردم آرى!«. درجه اجتهادچنین نبوغ و استعداد فوق العاده بود که به ضمیمه خصوصیّات دیگرى که ذکرش خواهد آمد، سبب شد استاد در سن بیست و چهارسالگى موفّق به اخذ اجازه اجتهاد گردد:از زبان خود استاد بشنوید:»پس از ورود به نجف اشرف به زودى به واسطه طرح سؤالات مختلف در بحث هاى اساتید بزرگ، شناخته شدم و همه جا مورد عنایت و محبّت قرار مى گرفتم و سرانجام در سن بیست و چهارسالگى به وسیله دو نفر از مراجع بزرگ آن زمان مفتخر به اجازه اجتهاد گشتم: یکى آیة اللّه العظمى اصطهباناتى بود که از مراجع بسیار باشخصیّت و شیخ الفقهاء محسوب مى شد، ایشان لطف و محبّت فوق العاده اى به من پیدا کردند، لذا اجازه کامل اجتهاد برایم مرقوم فرمودند و دیگر آیة اللّه العظمى حاج شیخ محمّدحسین کاشف الغطاء بود، ایشان چون آشنایى به وضع من نداشتند فرمودند از شما امتحان مى کنم! گفتم آماده ام، از من خواستند رساله اى درباره این مسأله که «آیا تیمّم، مبیح است یا رافع حدث؟» بنویسم، من هم رساله اى مشروح در این زمینه تهیّه کردم، خدمت ایشان دادم، ایشان علاوه بر آن، یک امتحان شفاهى نیز از من به عمل آوردند و یکى از مسائل پیچیده علم اجمالى را سؤال فرمودند، وقتى جواب دادم ایشان اجازه را مرقوم داشته و محبّت فرمودند«.از نکته هایى که دلیل این نبوغ و استعداد موهبتى است (در عین حال بر حافظه قوىّ استاد نیز گواهى مى دهد) این است که استاد گاهى درسهایى را که دو هفته قبل در نجف اشرف از مرحوم آیة اللّه العظمى خوئى شنیده بودند بعد از گذشتن این مدّت طولانى به طور کامل یادداشت مى کردند، این در حالى است که امروز، غالب طلاّب، مطالب استاد را سر درس مى نویسند، مبادا چیزى از خاطر آنها محو شود! تقریظ آیة اللّه العظمى حکیم (رحمه الله)آخرین قصّه اى که از حوزه نجف، مهر تأیید بر نبوغ استاد و اوجِ نضوج اندیشه ایشان مى زند تقریظى است که صاحب مستمسک العروة الوثقى، مرحوم آیة اللّه العظمى حکیم، آن فقیه تمام عیار، بر حاشیه دفتر کتاب الطهارة (که تقریر درس خارج فقه آن مرحوم بود و به قلم استاد، تقریر و تدوین شد) وارد کردند، دستخط شریف آن مرحوم، عیناً چنین است:»بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و له الحمد و الصلاة و السلام على رسوله و آله الطاهرین، قد نظرت فی بعض مواضع هذا التقریر بمقدار ما سمح به الوقت فوجدته متقناً غایة الإتقان ببیان رائق و أسلوب فائق یدلّ على نضوج فی الفکر و توقّد فی القریحة و اعتدال فی السلیقة فشکرت اللّه سبحانه أهل الشکر على توفیقه لجناب العلاّمة المهذّب الزکیّ الألمعى الشیخ ناصر الشّیرازی سلّمه اللّه تعالى و دعوته سبحانه أن یسدّده و یرفعه الى المقام العالی فى العلم و العمل، إنّه ولىّ التسدید و هو حسبنا و نعم الوکیل و الحمد للّه ربّ العالمین«.محسن الطباطبائى الحکیم9 / ج 1 / 1370 هـ ق »بنام خداوند بخشنده مهربان، و او راست سپاس، و درود و سلام بر فرستاده او و اهل بیت طاهرینش. به بخشى از این تقریر به مقدارى که وقت اجازه مى داد نظر افکندم. آن را در نهایت اتقان دیدم با بیانى شیوا و رسا، و اسلوبى سرآمد که بیانگر رشد فکرى و شکوفایى ذوق و قریحه، و اعتدال سلیقه مقرّر است، پس شکر خداوند سبحانى که شایسته و اهل شکر است را بجا آوردم به جهت توفیقى که به جناب علاّمه مهذّب، پاک و هوشمند، شیخ ناصر شیرازى سلّمه اللّه تعالى عطا کرد و از حضرتش خواستم که یاریش دهد و او را به مقام عالى از علم و عمل برساند چراکه اوست یارى دهنده و اوست کفایت کننده ما و بهترین پشتیبان، و الحمد للّه ربّ العالمین«. تشویق و جلب اعتماد اساتید از جمله چیزهایى که نقش بسیار اساسى (و شاید اساسى ترین نقش را) در تکوّن شخصیّت یک طلبه و به طور کلّى یک شاگرد دارد، جلب اعتماد استاد و در نتیجه محبّت ها و تشویق هاى پدرانه اوست، بافت محافل درسى و حوزه هاى تعلیمى، اعمّ از حوزه و دانشگاه، با انواع رقابت ها و گاه حسادت ها و تخریب ها و تضعیف هایى همراه است که سبب تزریق روحیّه یأس و احساس عقب ماندگى از قافله شده، اسباب پژمردگى و افسردگى خاطر را فراهم مى سازد.مهم ترین عاملى که مى تواند همه این عوامل منفى را خنثى کرده و روح امید و پیشرفت را در کالبد شاگرد بدمد، تشویق ها و شخصیّت دادن هاى اساتید است. باهوش ترین و بااستعدادترین شاگرد اگر در یک مدار سالم قرار نگیرد و بر محور استاد یا اساتید مخلّق به اخلاق اسلامى و وارسته اى نچرخد و از    »خودرو بودن« و »آزادى هاى مطلق و بى حدّ و مرز« بیرون نیاید، دچار ناهنجارى هاى روحى و کج سلیقگى ها یا بلندپروازى ها و باورهاى غلط، و ادّعاهاى عجیب و غریب مى شود.بسیار اندکند کسانى که از آغوش گرم و پرمحبّت اساتید، محروم بودند و به تعبیر دیگر، فرزند حوزه و پرورش یافته دامن هاى پاک معلّمان ربّانى به حساب نمى آمدند، در عین حال مشکلاتى -لااقل در حدّ مشکلات سلیقه اى- نداشتند. آیات عظام اصطهباناتى و کاشف الغطاءبه هرحال: موهبت دیگرى که نصیب استاد ما شد، همین بود که از آغاز جوانى و نوجوانى مورد حمایت ها، تشویق ها و محبّت هاى بى دریغ اساتید خویش قرار گرفتند و گواه آن، حکایتى است که در فصل دوّم (نبوغ و استعداد موهبتى) تحت عنوان » درجه اجتهاد« به آن اشارت رفت و تکرار آن خالى از لطف نمى باشد:»... به زودى به واسطه طرح سؤالات مختلف در بحث هاى اساتید بزرگ شناخته شدم و همه جا مورد عنایت قرار گرفتم و سرانجام در سن 24 سالگى به وسیله دو نفر از مراجع آن زمان مفتخر به اجازه اجتهاد گشتم: یکى آیة اللّه العظمى اصطهباناتى بود، که از مراجع بسیار باشخصیّت و شیخ الفقهاء نجف اشرف بودند، ایشان لطف و محبّت فوق العاده اى به من پیدا کردند، لذا اجازه کامل اجتهاد برایم مرقوم فرمودند، نفر دیگر آیة اللّه العظمى کاشف الغطاء بود ایشان چون آشنایى به وضع من نداشتند، فرمودند: از شما امتحان مى کنم! از من خواستند رساله اى درباره این مسأله که »آیا تیمّم مبیح است یا رافع حدث؟« بنویسم.من هم رساله اى در این زمینه تهیّه کردم خدمت ایشان دادم و هنگامى که بهاتّفاق آیة اللّه العظمى میرزا هاشم آملى (رحمه الله )خدمت ایشان رسیدمایشان یک امتحان شفاهى از من بعمل آوردند و یکى از مسائل پیچیده فقهى علم اجمالى را از من سؤال فرمودند، وقتى جواب دادم ایشان نیز اجازه، مرقوم داشته و محبّت فرمودند«. آیة اللّه حجّت (رحمه الله)و حکایت دیگر تشویقى است که از جانب مرحوم آیة اللّه العظمى حجّت (رحمه الله) صورت پذیرفت که استاد در این رابطه نیز چنین مى فرماید:»یکبار هم در درس مرحوم آیة اللّه العظمى حجّت که خدایش رحمت کند طبق روشى که ایشان داشتند سؤالى رامطرح کردند و گفتند:هرکس جواب آن رابیاوردمن به او جایزه مى دهم، بعد از درس به کتابخانه رفتم و مدّتى جستجو کردم، جواب را پیدا کردم خدمت ایشان تحویل دادم، کمى بعد از من نیز یکى دیگر از شاگردان باسابقه ایشان، جواب را آورده بود، ایشان به او فرمود، قبل از شما دیگرى جواب را آورده است و بعد یکصد تومان که در آن روز پول بسیار زیادى بود (چون بعضى از شهریه ها از سه تومان تجاوز نمى کرد) به عنوان جائزه به من مرحمت فرمودند و تشویق کردند«. تواضع فوق العاده و روحیه تشویق آیة اللّه العظمى میرزا هاشم آملىشکّى نیست که این تشویق، زمانى اوج مى گیرد و تأثیرش چند برابر مى شود که استادى نصیب انسان شود که از روحیه اشکال پذیرى خاصّى برخوردار باشد و بى اعتنا از کنار سؤالات و ایرادات شاگرد نگذرد و قبول اشکال را منافى شئونات خود نبیند که اتّفاقاً بعضى از اساتید استاد ما از این ملکه نورانى نیز برخوردار بودند و استاد خود، چنین حکایت مى کند:»محبّت هاى فوق العاده مرحوم آیة اللّه العظمى میرزا هاشم آملى مرا به درس ایشان جلب و جذب کرد... آیة اللّه العظمى آملى علاوه بر تواضع فوق العاده و روح تشویق و تقدیر از شاگرد، احاطه زیادى بر بحث هاى اساتیدش مانند آیة اللّه آقاضیاءالدین عراقى داشت، شاگردان او در آن زمان در نجف، اگرچه کم بودند ولى از فضلا محسوب مى شدند، ایشان مخصوصاً انصاف عجیبى در درس داشت که من کسى را همانندش در این ویژگى ندیدم، اگر شاگردى اشکالى مى کرد که وارد بود نه تنها با بى اعتنایى نمى گذشت بلکه آن را کاملاً شرح و پرورش مى داد و با بیان شافى از آن دفاع مى کرد و سپس مى پذیرفت«. تشویق آیة اللّه العظمى بروجردى (رحمه الله ( و کتاب جلوه حقاستاد در ارتباط با تشویق و کرامت مرحوم آیة اللّه العظمى بروجردى (رحمه الله(  چنین تعریف مى کند:»وقتى کتاب  »جلوه حق«نخستین تألیف من چاپ شده بود، یک جلد از آن را خدمت آیة اللّه العظمى بروجردى فرستادم. مدّتى بعد، ایشان دنبال من فرستادند خدمتشان رفتم فرمودند: من پایم درد مى کرد و چندروزى به درس نیامدم و طبعاً وقت بیشترى براى مطالعه داشتم، چشمم به کتاب شما افتاد، اوّل دیدم»جلوه حق« اسمى است که به صوفى ها مى خورد و همین، حسّ کنجکاوى مرا تحریک کرد و کتاب را برداشتم از اوّل تا به آخر، تمام آن را خواندم من بسیار از روحیه این مرد بزرگ تعجّب کردم که چطور یک کتاب را که از یک طلبه جوان به او رسیده، از اوّل تا به آخر مطالعه مى کند، و این درس عبرتى براى من شد. آن هم از سوى کسى که داراى مرجعیّت و زعامت جامعه بود بعداً فرمودند: من در تمام این کتاب مطلقاً چیز خلافى ندیدم و تعبیرشان این بود: «احساس کردم نویسنده بدون آن که بخواهد خودنمایى کند و مرید، براى خودش جمع کند مى خواسته حقایقى را درباره گروه صوفیّه بازگو کند» این جمله مرا بسیار تشویق کرد و اعتماد به نفس فوق العاده اى در مسأله نویسندگى به من داد و از آن جا فهمیدم تشویق، آن هم از سوى بزرگان چقدر مؤثّر و کارساز است«. ناصر! تو از ما استفاده خواهى کرداین نکته زمانى به اوج خود مى رسد و بلکه نورانى و آسمانى مى شود که شاگرد، صرف نظر از تشویق اساتید، مورد تفقّد و تشویق استاد حقیقى و امام الاساتید، امام معصوم قرار بگیرد و در رؤیایى رحمانى و بشارت بخش از جانب حضرت حجّت سلام اللّه علیه به او خطاب شود:« ناصر! تو از ما استفاده خواهى کرد.»قصّه را از زبان مرحوم حجّة الإسلام و المسلمین قدوه مى شنویم که چنین حکایت مى کند: «امروز صبح آقاى مکارم در حالى که برافروخته (و خوشحال) بودند وارد جلسه درس شدند، گفتم چرا؟ از پاسخ امتناع داشتند، با اصرار من جواب دادند که دیشب ولى عصر سلام اللّه علیه را خواب دیدم به من فرمود: «ناصر تو از ما استفاده خواهى کرد.» تشویق ها و عنایت هاى حضرت امام (رحمه الله)این بخش را با تشویق ها و عنایت هایى که آن پیر مراد، امام راحل قدّس سرّه نسبت به استاد داشته اند پایان مى بریم، استاد خود در این رابطه چنین مى گوید: «اگرچه من توفیق شرکت در درس امام (قدس سره( را بیش از یک روز پیدا نکردم، شاید به دلیل این بود که در ایّامى که درس ایشان گُل کرد، من کمتر به درس کسى مى رفتم و بیشتر تدریس مى کردم، ولى به هر حال با افکار ایشان کاملاً ارتباط داشتم یعنى از خلال تقریرات ایشان و کتاب ها و نوشته هایشان با افکار فقهى و اصولى ایشان آشنا بودم، و براى ایشان احترام فوق العاده اى قائل بودم و کراراً به زیارت ایشان مى رفتم و ایشان هم محبّت آمیخته با احترامى نسبت به بنده داشتند. فراموش نمى کنم: مدّتى به عللى از   رفتن به جامعه مدرّسین خوددارى کرده بودم ایشان، به یکى از معاریف از اعضاى جامعه دستور دادند و گفتند به سراغ فلانى برو و از او براى بازگشت به جامعه مدرّسین دعوت کن، و ایشان آمدند و من هم مجدّداً به جامعه بازگشتم، فرزند محترم ایشان حاج سیداحمد آقا در جلسه اى که جمعى حضور داشتند به من گفتند: نامه هایى که به مناسبت هاى مختلف براى امام مى فرستید، امام این نامه ها را مطالعه مى کنند (چون من گفته بودم نمى دانم نامه هاى ما به ایشان مى رسد یا نه) و ایشان گفتند: مى رسد و مى بیند و نسبت به نامه شما عنایت دارند.»و نیز در همین رابطه خاطره شیرین دیگرى را از دوران مجلس خبرگان قانون اساسى نقل مى کند و مى فرماید: «من در بخش مذهب در قانون اساسى با چند نفر از علماى شیعه و اهل سنّت و مذاهب دیگر بودم; موقعى که مذهب شیعه را که مذهب اکثریّت مردم کشور ماست در مجلس خبرگان مطرح کردم و از آن دفاع نمودم برادرى از اهل سنّت (آقاى مولوى عبدالعزیز) بر خلاف انتظارى که از ایشان داشتیم بعد از دفاع من وقت گرفت و مخالفت کرد. من با یک بیان منطقى به جواب ایشان پرداختم و روشن کردم که در یک مملکت، بالاخره باید قوانین، از یک مذهب پیروى کند و دو مذهب و سه مذهب نمى شود در احکام عمومى حاکم باشد، البتّه بقیّه مذاهب باید محترم باشند و از تمام حقوق شهروندان بهره مند گردند ولى تعدّد قوانین حاکم بر کشور ممکن نیست، افراد در مسائل داخلى زندگى خود آزادند (مانند ازدواج و طلاق که مسائل شخصیّه و احوال شخصیّه نامیده مى شود) ولى در مسائل عامّه، باید پیرو یک قانون باشند، بعد که امام را زیارت کردم ایشان فرمودند: «من از تلویزیون دفاع شما را دیدم و شنیدم و خیلى خوشم آمد، خوب و منطقى دفاع کردید و حقّ مسأله را ادا نمودید.»»!
امیر حسین یعقوبی بازدید : 223 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
جواب: در آیات قرآن مجید، بحثهاى فراوانىدرباره ملائکه و فرشتگان و صفات و ویژگیها و اعمال و افعال و مأموریتهاىمختلف آنان دیده مى شود که اگر جمع آورى شود کتابى را تشکیل مى دهد.
در روایات اسلامى نیز بحثهاى بیشترى درباره فرشتگان و اعمال و صفات ومقامات آنها وارد شده است، ولى شاید بحث صریحى در هیچ کدام از اینهادرباره ماهیّت ملائکه به چشم نمى خورد. به همین دلیل در میان دانشمنداندرباره ماهیّت آنها گفتگوست.
علماى کلام بلکه اکثریّت قاطع دانشمندان اسلام، آنها را موجوداتى جسمانى(از جسم لطیف) مى دانند. در بعضى از تعبیرات کلمه نور به عنوان ماده اصلىتشکیل دهنده فرشتگان آمده است و در عبارت معروفى که در بسیارى از کتبآمده، مى خوانیم:«اَلْمَلَکُ جِسْم نُورِیّ...».
مرحوم علاّمه مجلسى تا آن حدّ در این جا پیش رفته که مى گوید: «امامیّهبلکه جمیع مسلمین مگر گروه کمى از فلاسفه... معتقدند که ملائکه وجود دارندو آنها اجسام لطیفه نورانیه هستند و مى توانند به اشکال مختلف درآیند... وپیامبران و اوصیاى معصوم، آنها را مى دیدند».(1)
به تعبیر دیگر ملائکه اجسام نورى اند و جن جسم نارى است و انسانها اجسام کثیفه (خشن) مى باشند.
قول دیگر مربوط به جمعى از فلاسفه است که ملائکه را مجرّد از جسم وجسمانیات مى دانند و معتقدند آنها داراى اوصافى هستند که در جسم نمى گنجد.
مرحوم «شارح خویى» در «منهاج البراعة» اقوال دیگرى در این زمینه نقل کردهاست که مجموعاً بالغ بر شش قول مى شود; ولى بسیارى از آنها قائلین بسیارکمى دارد.
بى شک وجود فرشتگان ـ مخصوصاً با آن ویژگیها و مقامات و اعمالى که قرآنبراى آنان شمرده ـ از امور غیبیّه است که براى اثبات آن با آن صفات وویژگیها راهى جز ادلّه نقلیّه وجود ندارد.
قرآن مجید براى آنها ویژگیهایى مى شمرد:
1ـ آنها موجوداتى عاقل و باشعورند.
2ـ همگى سر بر فرمان خدا دارند و هیچ گاه معصیت و نافرمانى نمى کنند.
3- وظایف مهم و بسیار متنوّعى از سوى خداوند بر عهده دارند. گروهى حاملانعرش، گروهى مدبّرات امر، گروهى فرشتگان قبض ارواح، گروهى مراقبان اعمالبشر، گروهى حافظان انسان از خطرات، گروهى امدادگران الهى براى مؤمنان درجنگها، گروهى مأمور عذاب و مجازات اقوام سرکش و گروهى مبلّغان وحى وآورندگان پیام الهى و کتب آسمانى براى انبیا هستند.
4- فرشتگان داراى مقامات مختلفند و همه در یک سطح نیستند.
5- پیوسته تسبیح و حمد الهى به جا  می آورند.
6- گاه به صورت انسان یا به صورتى دیگر بر انبیا یا انسانهاى شایسته‏اى مانند مریم (ع) ظاهر  می شوند.
و اوصاف دیگر که شرح همه آنها در این مختصر نمى‏ گنجد.
اما بحث در مورد این که ماهیّت ملائکه، مجرّد از جسم است یا غیر مجرّد،اثر چندانى ندارد، ولى ظاهر آیات و روایات- اگر نخواهیم توجیه و تفسیرخاصّى براى آنها در نظر بگیریم- آن است که آنها از این مادّه کثیف و خشنعنصرى نیستند، ولى به هر حال مجرّد مطلق نیز نمى ‏باشند. زیرا زمان و مکانو اوصاف دیگرى که لازمه جسم و جسمانیّت است براى آنها در آیات و روایاتآمده است.
تعبیراتى که در کلام مولا على (ع) در همین بخش از خطبه (و همچنین در خطبه اشباح) آمده است همین نظریه را تأیید  می کند.
ولى به هر حال اعتقاد به وجود ملائکه به طور اجمال از جمله مسائلى است که قرآن مجید بر آن تأکید دارد، چنانکه  می فرماید: «آمَنَالرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ‏ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّآمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»،(پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شد ایمان آورده است و همهمؤمنان نیز به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده‏اند).(2)این نکته نیز قابل توجّه است که بعضى از ناآگاهان براى راضى نگهداشتنکسانى که منکر عوالم غیب به طور کامل هستند ملائکه را به قوا و انرژیهایىکه در طبیعت انسان و سایر موجودات قرار دارد تفسیر کرده‏اند، در حالى کهیک مطالعه بسیار اجمالى روى آیات قرآنى این طرز فکر را کاملا نفى  می کندچرا که براى ملائکه و فرشتگان، عقل و شعور و ایمان و اخلاص و عصمت اثباتشده است.(3)

(1) . بحارالانوار، ج 56، ص 202 (باب حقیقة الملائکة).
(2). سوره بقره ، آیه 285.
(3). پیام امام علی (ع) ، جلد 1، ص 160.

امیر حسین یعقوبی بازدید : 154 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

نماز اول وقت در کلام بزرگان

آیت الله بهجت ره
احساس لذت در نماز یكسری مقدمات خارج از نماز دارد و یك‎سری مقدمات در خود نماز. آنچه كه قبلاز نماز و در خارج نماز بایستی مورد ملاحضه شود و عمل شود، این است كهانسان گناه نكند، ‌قلب را سیاه نكند، دل را تیره نكند، معصیت روح را مكدرمی‎كند، نورانیت دل را می‎برد.

نماز عالی ترین حکمی است که خداوند از ان با تعبیرهای زیبا یاد کرده استنماز بعنوان رابطه گل سر سبد خلقت یعنی انسان و هستی بخش جهان، نمازبعنوان آرامش روح وروان و نمازبعنوان کنترل انسان از تمام زشتیها و نماز بعنوان رحمت الهی اما باید دید با این نمازی که خداوند این همه تاکیدنموده واز او بعنوان عالی ترین دستور یاد کرده و اولیاء الهی در مقابل فرارسیدن  اوقات  آن اندامشان به لرزه در می آ مد و آن را نشان مسلمانی میدانستند چه کرده ایم  ایا عمل ما مطابق شان نماز است ؟

 

 در قرآن کریم  یکی از خصوصیات اهل ایمان محافظت بر نماز بیان شده استخداوند میفرماید مؤمنان کسانی هستند که بر نماز خویش مواظبت‌ دارند و همهاوقات نماز را حفظ می‌کنند.

 

 محافظت نماز، همان توجه ویژه به نماز و عدم سهل‌انگاری در برپایی اینامر مهم است؛ این محافظت زمانی محقق می شود که انسان نه تنها اول وقت نمازخود را بخواند بلکه برای رسیدن ان لحظه شماری نماید و نماز را با عشقرسیدن به محبوب انجام دهد و آن را با هیچ کاری معاوضه نکند.

 

نماز كلید بهشت است«الصلوه مفتاح الجنه » رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) (1)

 

و در روایت دیگر حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرموده اند :

 

نماز پلكان ترقی و عروج انسان مؤمن است.«الصلوه معراج المؤمن» (2)

 

از این روست كه علماء ربانی و اولیاء خدا به هنگام نماز، چه نمازهایواجب و چه نمازهای مستحب خصوصا‌ نماز شب،دست از همه تعلقات دنیوی شسته وخود را برای اقامه‌ نماز و صحبت با خالق بی‎نیاز آماده می ‎كردند، گواینكه به مهیمانی شخص كریمی می‎روند؛ لذا به فرموده قرآن كریم نماز برایاولیاء‌خدا و خاشعین در محضر حق امری شیرین و آسان است «وانها لكبیره الاعلی الخاشعین»(بقره/ 45)

 

نماز در كلام بزرگان :

 

حضرت امام خمینی (ره): ... باید دانست كه چون حقیقتنماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جل و علا است، برای وصول بهاین مقصد بزرگ و غایت قصوی طهاراتی لازم است كه ماورای این طهارت(ظاهری)است... .[3]

 

آیت الحق ملاحسینقلی همدانی(ره): ...شروع به نماز كنبا قلب پاك از حقد و حسد و غل و غش مسلمان و لباس و فرش و مكان نمازت بایدمباح باشد... و بایست به نماز به (گونه) ایستادن بنده در حضور مولای جلیل،باگردن كج وقلب خاضع و خاشع و بعد از فریضه صبح هفتاد مرتبه استغفار و صدكلمه‎ی طیبه‎ی توحید و دعای صباح مشهور را بخوان و تسبیح سیده نساء‌ رابعد از فریضه ترك مكن.[4]

 

آیت الله قاضی (ره): شما را سفارش می‎كنم به اینكهنمازهایتان را در بهترین و با فضلیت‎ترین اوقات آنها بجا آورید و آننمازها با نوافل 51 ركعت است،‌پس اگر نتوانستید، 44 ركعت بخوانید و اگرمشغله‎های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید حداقل نماز أوابین رابخوانید. (نماز اهل انابه و توبه، هشت ركعت هنگام زوال)[5]

 

آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره): «اگر می‎خواهید بركاتی نصیبتان شود نماز اول وقت بخوانید.»[6]

 

آیت الله بهجت (حفظه الله): ... احساس لذت در نماز یكسری مقدمات خارج از نماز دارد و یك‎سری مقدمات در خود نماز. آنچه كه قبلاز نماز و در خارج نماز بایستی مورد ملاحضه شود و عمل شود، این است كهانسان گناه نكند، ‌قلب را سیاه نكند، دل را تیره نكند، معصیت روح را مكدرمی‎كند، نورانیت دل را می‎برد.

 

و اما هنگام خود نماز انسان بایستی زنجیر و سیمی دور خودش بكشد تا غیرخدا داخل نشود، بایستی فكرش را از غیر خدا منصرف كند، البته اگر به طورغیر اختیاری توجهش به جائی رفت كه هیچ، اما به محض التفات پیدا كردنبایستی قلبش را از غیر خدا منصرف كند.[7]

 

آیت الله اراكی(ره): آیت الله اراكی و آیت الله بهجتدر جواب این سؤال كه برای اِزدیاد محبت به حضرت حق و ولی عصر (عج) چهكنیم؟ مرقوم فرمودند: گناه نكنید و نماز اول وقت بخوانید.[8]

 

حكیم و محدث بزرگ ملاّ محسن فیض كاشانى ؛

 

چون براى نماز آماده شدى مى بایست كه قلبت نزد نماز بوده و از هر وسوسه اى فارغ باشدو ببین كه در پیشگاه چه كسى ایستاده اى و با كه سخن مى گویى و شرم دار ازاینكه با مولایت با دلى غافل و قلبى ممّلو از وسوسه هاى دنیائى و ... سخنبگویى .

 

 و بدان كه او بر باطن تو مطلع بوده و به قلبت ناظر است ، و نمازتباندازه خشوع و تواضع و تضرع و زارى تو پذیرفته مى گردد. در نماز چنان بهعبادت حق روى آور كه گویا پروردگارت را مى بینى ... (9)

 

حضرت آیت ا... بهاءالدینى ؛ 

 

نماز معراج است اگر انسان صادقانه باشد و حرفهایى را كه در نماز مى زند دروغ نباشد، این نماز معراج است وقتى انسان مى گوید: « إِیّاكَ نَعْبُدُ وَ اِیّاكَ نَسْتَعِینُ» بنده هیچ موجودى غیر از خدا نیستم ، استعانت به غیر از خداى تعالى ندارمو در تمام حوایج ، علوم ، اقتصاد، سلامت و شفا، پناهگاه من خداى تعالى است.

 

اگر انسان موجودى باشد كه غیر خدا را عبادت نكند و به ما سوى اللهاستعانت نجوید، نماز معراج اوست . معارف اخلاق ، عبادات ، صوم و صلاه و حج، براى این است كه انسان به این مرحله برسد... این عروج و معراج اوست .

 

 ولى خدا باید توفیق دهد، تا كسى بتواند خود را به این مرحله برساند... نماز معراج است ولى مؤ منى كه راستگو باشد وقتى مى گوید: « إِیّاكَ نَعْبُدُ وَ اِیّاكَ نَسْتَعِینُ » دروغگو نباشد.

 

 اگر روزى صد مرتبه انسان این دروغها را بگوید به جاى این كه صعود پیدا كند، سقوط مى كند. عروج نتیجه صداقت انسان است .

 

 اگر صادقانه گفت : « إِیّاكَ نَعْبُدُ » آن وقت منبععلم و حكمت و قدرت مى شود و تمام بركات الهى بر این موجود نازل مى شود ولىورود به این مرتبه خیلى مشكل است و بدون توفیقات و تاءییدات الهى نمى توانآتشهاى دنیا را تحمّل كرد. (10)

 

لباس زیبا در نماز

 

گویند هنگامى كه امام حسن مجتبى علیه السّلام براى نماز آماده مى شد، بهترین لباسهاى خود را مى پوشید. از آن حضرت پرسیدند: ((چرا بهترین لباسهاى خود را مى پوشید؟)) امام علیه السّلام در پاسخ فرمود:

 

انّ اللّه جمیل و یحب الجمال ، فاتحمل لربّى و هو یقول : خذو زینتكم عند كل مسجد.

همانا خداوند زیباست و زیبایى را دوست مى دارد، پس من نیز لباس زیبابراى راز و نیاز با پروردگارم مى پوشم و هم او فرمود: ((به هنگام رفتن درمسجد خود را به زینت دربرگیرید)).

 

بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است كه انسان ، براى نماز نیكوترینجامه خود را بپوشد، خود رامعطّر كند و با رعایت نظافت و در كمال طهارت بهنماز و راز و نیاز با خداى بزرگ بپردازد.

 

نماز اول وقت در کلام بزرگان

 

شهید اول می گوید به هر کاری مشغولی نماز اول وقت را ترک مکن اگر نمازت معاذالله قضی شد در اولین فرصت قضا کن. (11)

آیت الله العظمی بهاء الدینی (ره) فرمودند اگر می خواهید برکاتی نصیبتان شود نماز اول وقت بخوانید. (12)

 

آیت الله اراکی وآیت الله بهجت رحمه الله علیهما در جواب این سئوال کهبرای ازدیاد محبت به حضرت ولی عصر (عج)چه کنیم ؟مرقوم فرمودند :گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید .(13)


پی نوشت ها :

 

1.     نهج الفصاحه ـ حدیث 1588ـ‌ ابوالقاسم پاینده ـ انتشارات جاویدان- چاپ دوم 1336- تهران

2.     آداب الصلوه، ص 3 و 34 ـ امام خمینی(ره) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) ـ چاپ سوم 72،

3.     آداب الصلوه ـ ص 56 ـ امام خمینی(ره) ـ (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) چاپ سوم ـ 1372)

4.       حیات عارفانه فرزانگان (نماز اول وقت) ص 47 ـ حسن صدری مازندرانی ـ (انتشارات میراث ماندگار ـ اول 1380)

5.       اسوه عارفان ـ (گفته‎ها و ناگفته‎ها درباره مرحوم سید علی آقاقاضی) ـ ص 137 ـ (صادق حسن زاده ـ محمود طیار مراغی) انتشارات مؤمنین، اول/ 1378)

6.       حیات عارفانه‎ی فرزانگان ـ ص 26.

7.       فریادگر توحید، عارف كامل آیت الله العظمی بهجت، ص 211.تنظیم: مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی اهل بیت(ع)، (ناشر مؤسسه فرهنگی انتشاراتیانصاری ـ چاپ دوم / 78).

8.       حیات عارفانه‎ی فرزانگان، ص 68

9.     منهاج النجات ، ملا محسن فیض كاشانى ص 88

10.  نردبان آسمان ، مجموعه درسهاى اخلاق آیت ا... بهاء الدین ره ، درس 62 ص 267.

11. از وصایای شهید ادرس مجله حوزه شماره 29

12. حیات عارفانه فرزانگان صفحه 26

13. حیات عارفانه فرزانگان

 

تهیه و فرآوری : جواد دلاوری ، گروه حوزه علمیه تبیان
امیر حسین یعقوبی بازدید : 94 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
اهمیّت استخاره وآداب آن :بسیار مى شود که انسان براى انجام کار مهمّى متحیّر و سرگردان مى شود و مطالعه درباره جوانب آن، رفع تحیّر از او نمى کند; با افراد آگاه مشورت مى کند، ولى آنها نیز نظرات مختلفى دارند، و او همچنان در کار خود سرگردان مى ماند و اگر این سرگردانى ادامه یابد خسارت هاى سنگینى دامن گیر او خواهد شد. در این گونه موارد، دستور استخاره داده شده است که انسان طبق آداب ساده اى با خداوند بزرگ - به وسیله قرآن مجید، یا تسبیح و مانند آن - مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایى به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد; به یقین خداوند نیز او را ـ طبق روایات صریحى که داریم ـ راهنمایى خواهد کرد. استخاره، نه تنها انسان را از حال تحیّر و سرگردانى - که بدترین حالات است و مایه تلف شدن وقت و نیروى اوست - نجات مى بخشد، و او را با اراده و تصمیم قوى و گام هاى استوار به سوى مقصد به حرکت وا مى دارد; بلکه واقعاً نیز راهنما و راهگشا به سوى خیرات است و این حقیقتى است که در روایات اسلامى وارد شده، و ما خود بارها و بارها آزموده ایم که استخاره ها گوئى معجزه مى کند. گاه انسان براى کارى استخاره مى کند و مطابق آن، به سوى آن کار مى رود و ظاهراً نتیجه اى نمى گیرد; امّا بعد از ماه ها، یا سال ها، رمز عجیب آن استخاره را درمى یابد. به هر حال، استخاره را با پیشگویى نباید اشتباه گرفت; بلکه استخاره خیر و صلاح کار را از طریق درخواست از خداوند، به انسان نشان مى دهد.  نکته: دو چیز را به هنگام استخاره نباید فراموش کرد: 1ـ استخاره منحصر به جایى است که مثبت یا منفى بودن کار بر انسان روشن نباشد، و با تفکّر و اندیشه، و حتّى با مشورت کردن با افراد خبره و صاحب نظر نیز روشن نشود; این جا، جاى استخاره است و در غیر این صورت استخاره کردن، اشتباه است. 2ـ از استخاره هاى مکرّر در یک چیز باید پرهیز کرد (مگر این که فاصله قابل توجّهى بشود و یا این که شرایط تغییر کند.) در استخاره هاى مکرّر، همان استخاره اوّل معتبر است و بقیّه اعتبارى ندارد. باید انسان بعد از استخاره - با شرایطى که در بالا گفته شد - تردید نکند و به دنبال آن به راه بیفتد و از خدا خیر و صلاح خویش را بطلبد و بر ذات پاک او توکّل کند، و مطمئن باشد نتیجه خواهد گرفت.      معناى دیگر استخاره: استخاره معناى دیگرى هم دارد که در روایات اسلامى کراراً به آن اشاره شده است و آن طلب خیر و سعادت از ذات پاک خداست. یعنى به هنگام شروع در یک کار ـ حتّى کارهاى روشنى که براى آن استخاره نکرده است ـ انسان از خداوند خیر و سعادت خود را بخواهد (اصولا استخاره به معناى طلب خیر است) و با گفتن جمله «أَسْتَخیرُاللّهَ بِرَحْمَتِهِ» (از رحمت الهى طلب خیر و سعادت مى کنم)، به آن کار اقدام کند و مى تواند این مطلب را به فارسى هم بگوید. به هر حال، استخاره به این معنا طبق روایات اسلامى نیز، بسیار مفید و مؤثّر است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَا اسْتَخارَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلاّ خارَ لَهُ; هیچ بنده با ایمانى از خداوند طلب خیر نکرد، مگر آن که پروردگار سعادت او را فراهم ساخت».(1) همچنین امیرمؤمنان(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود: «وَأَکْثِرِ الاِْسْتِخارَةَ; بسیار از خداوند طلب خیر نما».(2) در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که فرمود: در سجده آخر نماز شب، از خداوند طلب خیر نما و صد و یک مرتبه بگو: «أَسْتَخِیرُاللّهَ بِرَحْمَتِهِ; از رحمت خداوند طلب خیر و سعادت مى کنم».(3) همچنین در سجده آخر نافله صبح نیز، استخاره به همین معنا وارد شده است.(4)  آداب استخاره: در روایات اسلامى آداب ویژه اى براى استخاره به معناى معروف آن، ذکر شده; مانند وضو داشتن و رو به قبله بودن و حالت توجّه و ارتباط قلبى با خداوند داشتن و استغفار کردن به هنگام استخاره و مانند آن(5) و این امور، مطلوب و قطعاً مؤثّر است. ▲ 1. بحارالانوار، جلد 88، صفحه 224، حدیث 4. 2. نهج البلاغه، نامه 31. 3. فقیه، جلد 1، صفحه 562، حدیث 1552. 4. همان مدرک، صفحه 563، حدیث 1553. 5. رجوع شود به: جواهرالکلام، جلد 12، صفحه 161 و 162.

امیر حسین یعقوبی بازدید : 134 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
سوره «یس» به گواهى احادیث متعدّدى که در این زمینه وارد شده، یکى از مهمترین سوره هاى قرآنى است، به گونه اى که در احادیث «قلب قرآن» نامیده شده است(1) و این به جهت محتواى مهمّ توحیدى آن است که محور همه مسائل اعتقادى است.در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نیز آمده است:

«هر کس آن را در روز بخواند، در طول روز محفوظ و پرروزى خواهد بود و هر کس آن را شبانگاه پیش از آن که بخوابد تلاوت کند، خداوند هزار فرشته بر او مأمور مى کند که او را از هر شیطان رجیم و هر آفتى حفظ کنند...» و به دنبال آن فضایل مهمّ دیگرى نیز بیان مى فرماید.(2)

یادآورى لازم:
ناگفته پیداست پاداش هاى عظیمى که درباره این سوره و سایر سوره هاى قرآن در روایات آمده است، به معناى خواندن سطحى و بدون تدبّر و خالى از عمل نیست; شواهد فراوانى داریم که این برکات و پاداش ها مربوط به کسانى است که برنامه زندگى خود را با محتواى این سوره ها هماهنگ مى سازند.

امیر حسین یعقوبی بازدید : 109 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
گاهي شكوه بانوي بزرگ جهان، چنان دل و جان را مي آكند كه توان هر سخن را از انسان مي گيرد. جايگاه رفيع فاطمه اطهر (عليها السلام)، خيره كننده ديدگان هر بيناست.
بايد چشم بصيرت داشت، تا گوشه اي از سراپرده جلال فاطمي را ديد.
باري ... برخي در شناختن و شناساندن اين بانو، كه مادر عصمت و آينه عفاف است، به دامن روايات و آياتي پناه مي برند كه گوياي شأن والاي او است.
براستي هم، آنچه در قرآن، در منزلت اين فخرزنان عالم آمده، بسيار است. روايات نيز همچون دريايي موّاج و متلاطم است كه طراوت بخش ساحل انديشه ها و كرانه هاي معرفت است.
امّا ... در اين ميان، راه ديگري نيز وجود دارد كه ما را با ژرفاي كمالات و جلوه فضيلتهاي اين بانو، آشنا سازد، آن هم نگريستن به «سيره عملي» و «شيوه رفتاري» او است. در واقع، زندگينامه زيبا و پر نكته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آينه اي است كه نوري از بزرگيها و فضايل او را بر رواق دلمان مي تاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن مي سازد.
از اين رو، مروري داريم بر چند فراز فروزان و برجسته از زندگي حضرت زهرا(س) كه بيشتر كاربردي و عملي است. چون او «اسوه» است و «الگو»، ... و ما نيز كه در پي «تأسي» و الگوگيري از سيره و زندگاني و خصلتهاي عزيز آن محبوبه خداييم، شايسته است كه در بندبند اين بخشهاي نوراني از حيات فاطمه(س)، به دقت بنگريم و درسهايي را كه از تك تك اين نمونه ها مي آموزيم، در كلاس زندگي به كار بنديم:
حضرت زهرا(س) هم در سخن، معلم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. عقيده داشت بهترين چيز براي زن، آن است كه نه مردان نامحرم او را ببينند، و نه او مردانِ نامحرم را.
1ـ حضرت زهرا(س)، در چهره، گفتار و رفتار، شباهت بسيار به رسول خدا(ص) داشت و هيبت و هيأت او، يادآور پيامبر(ص) بود.
2ـ آن حضرت، شيفته عبادت و نيايش به درگاه الهي بود. آن قدر در پيشگاه خدا به عبادت مي ايستاد كه قدمهايش ورم مي كرد. در نمازهايش از خوف خدا مي گريست.
3ـ براي هر يك از روزهاي هفته، دعاي ويژه اي داشت. براي تعقيبات نماز هم ادعيّه خاص داشت. (متن دعاهاي روزانه و تعقيبات نماز آن بانو، در كتب حديث آمده است).
4ـ روزي خسته از كارهاي طاقت سوز خانه، با دستهاي تاول زده به محضر پيامبر خدا(ص) رفت تا براي كمك در انجام كارهاي خانه، كنيزي براي خود بگيرد. رسول خدا(ص) بهتر از كنيز و خدمتكار را به او عطا كرد، يعني «تسبيحات حضرت زهرا». اين ذكرهاي شريف را حضرت جبرائيل، از سوي خدا تعليم حضرتش نموده بود. آري ... الهام و نيرو گرفتن از ياد خدا، براي غلبه بر دشواريهاي زندگي!
حضرت زهرا(س)، ساده زندگي مي كرد. از تجمل در زندگي پرهيز داشت و سختيهاي دنيا را تحمل مي كرد، تا به شيرينيهاي آخرت برسد.
5ـ تسبيح حضرت زهرا(س)، نخي بود كه به تعداد ذكرها و تكبيرها، «گره» داشت و با آن تسبيح مي گفت. پس از شهادت حمزه سيدالشهدا در جنگ احد، از خاك تربت او تسبيح ساخت و با آن ذكر مي گفت. از آن پس مردم نيز چنان كردند. اين نوعي احياء فرهنگ شهادت و الهام گيري از روح شهيدان راه خداست.
6ـ حضرت زهرا(س) هم در سخن، معلم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. عقيده داشت بهترين چيز براي زن، آن است كه نه مردان نامحرم او را ببينند، و نه او مردانِ نامحرم را. داستان آن مرد نابينا كه به محضر پيامبر آمده بود و حضرت فاطمه به پشت پرده رفت، شاهد اين سخن است.
7ـ گاهي شبهاي جمعه تا صبح، به نماز و دعا مي پرداخت و براي ديگران دعا مي كرد، اما براي خود، چيزي از خدا نمي خواست. وقتي فرزندان خردسالش راز اين كار را مي پرسيدند، مي فرمود: فرزندانم! اول همسايگان، آنگاه خانه!
8ـ فاطمه زهرا(س) محبوب دل رسول خدا بود و پيامبر(ص) به او علاقه خاصي داشت، چرا كه اهل زهد و عبادت بود، از اين جهت، نزد پيامبر اكرم، يادآور حضرت خديجه(س) بود.
9ـ «ادب»، سيره رايج بين اين دختر و پدر بزرگوارش بود. هر گاه رسول خدا(ص) نزد فاطمه مي رفت، وي برمي خاست، پدر را مي بوسيد و احترام كرده، او را در جاي خويش مي نشاند.
10ـ كمال ايمان و خلوص در بندگي و قرب او در پيشگاه معبود، در حدّي بود كه خشم و رضاي او، خشم و رضاي پروردگار محسوب مي شد. پيامبر اكرم فرمود: هر كه او را بيازارد، مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد ، خدا را آزرده است و حديث است كه خدا به خاطر خشم و رضاي فاطمه، خشمگين يا راضي مي شود.
11ـ وي از توان مالي خويش در راه محرومان نيازمند، بهره مي گرفت. يك بار، پارچه اي را كه داشت، به رسول خدا(ص) داد. آن حضرت نيز آن را تكه تكه بريد و به تعدادي از اسيرانِ بي لباس رومي مي داد كه خود را بپوشانند.
12ـ حضرت زهرا(س)، ساده زندگي مي كرد. از تجمل در زندگي پرهيز داشت و سختيهاي دنيا را تحمل مي كرد، تا به شيرينيهاي آخرت برسد. وسايل زندگي او ساده و مهريه اش اندك بود.
13ـ پيامبر خدا، در شب عروسي حضرت زهرا گوسفندي ذبح كرد و به تعداد زيادي از مسلمانان مهماني داد. جمعيت مهمان و افرادي كه برايشان غذا فرستاده شد، فراوان بود، ولي با دعاي حضرت رسول، غذاي اندك بركت يافت و همه سير شدند.
14ـ حضرت فاطمه(س) در صحنه هاي اجتماعي دفاع از دين و پيشوا، حاضر بود. از جمله در جنگ احد شركت داشت و به امدادگري و مداواي زخمهاي رسول خدا(ص) مشغول بود.
15ـ آزاد ساختن بردگان در نظر او كاري ارزشمند بود. گردن بندي را كه علي(ع) براي او خريده بود، فروخت و با پول آن برده اي خريد و آزاد كرد. پيامبر اكرم(ص) از اين كار دخترش بسيار شادمان گرديد و او را ستود.
16ـ آيين خانه داري و همسرداري را به خوبي مراعات مي كرد و در زندگي، واقعا شريك همسرش علي(ع) بود. گاهي در خانه غذايي نبود و كودكان گرسنه بودند، اما فاطمه(س) چيزي به حضرت علي(ع) نمي گفت و چيزي از او درخواست نمي كرد. بيم داشت كه همسرش نتواند خواسته او را برآورده و تأمين كند و شرمنده شود!
خانواده فاطمه(س)، خانواده كمك به بيچارگان و ايثارگري نسبت به نيازمندان بود.
17ـ خانواده فاطمه(س)، خانواده كمك به بيچارگان و ايثارگري نسبت به نيازمندان بود. علي(ع) و زهرا(س) سه روز روزه نذري گرفتند و هر سه روز، افطار خود را به يتيم، مسكين و اسير دادند. خداي متعال در ستايش و تقدير از اين ايثار خالصانه كه جز به خاطر خدا انگيزه ديگري نداشت، سوره «هل اتي» را نازل فرمود كه اشاره به اين داستان دارد.
18ـ كارها ميان علي(ع) و فاطمه(س) تقسيم شده بود. آوردن آب و تهيه هيزم و كارهاي خارج از خانه بر عهده علي عليه السلام بود و درست كردن آرد و خمير و نان پختن و كارهاي داخل خانه با فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) از اين گونه تقسيم كار بسيار خرسند بود.
زهراي اطهر(س)، احياگر ياد شهيدان و وفادار به خاطره عزيز آنان بود. روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به احد مي رفت و مزار شهداي احد و حضرت حمزه را زيارت مي كرد
19ـ همدم رنجها و غصه هاي شوهر بود و او را پناه محسوب مي شد. علي(ع) مي فرمود: وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه مي كردم، تمام غم و اندوهم برطرف مي شد. هرگز كاري نكردم كه فاطمه از من خشمناك و ناراحت شود. فاطمه نيز، هرگز مرا خشمناك نساخت.
20ـ زهراي اطهر(س)، احياگر ياد شهيدان و وفادار به خاطره عزيز آنان بود. روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به احد مي رفت و مزار شهداي احد و حضرت حمزه را زيارت مي كرد و چون در صحنه احد حضور يافته بود، به عنوان يك شاهد زنده و راوي حادثه، به ديگران نشان مي داد كه: اينجا پيامبر بود، و آنجا مشركان بودند و ... .
21ـ از تواضع و فروتني او يكي هم رفتار شايسته با خدمتكار خانه اش «فضّه» است. در سالهاي آخر كه پيامبر خدا(ص)، فضّه را براي خدمت به خانه او فرستاد، فاطمه(س) كارهاي خانه را ميان خودش و فضّه خادمه تقسيم مي كرد.
22ـ در مسائل اجتماعي و سياسي جامعه اسلامي، بي تفاوت نبود و جبهه حق را ياري مي كرد. پس از رحلت پيامبر كه خلافت را غصب كردند و فدك را از او گرفتند، همراه زنانِ بني هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، ضمن خطبه اي كه پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حق كشيها و فراموش كردن وصيّت پيامبر و احياي سنتهاي جاهلي انتقاد كرد. (اين خطبه شريف و بلند و عميق را تعدادي از دانشمندان و مؤلفان تاكنون شرح كرده اند).
23ـ تلاش براي اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبري امت اسلامي را تكليف خود مي دانست. گاهي شبها به همراه علي(ع) به در خانه مهاجران و انصار مي رفت و در حمايت از ولايت، وصيت پدرش را به يادها مي آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسأله خلافت و حق خودش فرا مي خواند، هر چند آنان با سردي و بي مهري جواب مي دادند!
24ـ زهرا(س) تا زنده بود، علي(ع) حامي نيرومندي داشت و به تعبير بعضي بزرگان، به خاطر فاطمه(س)، حرمت اميرالمؤمنين(ع) را تا حدّي پاس مي داشتند. اما پس از شهادت فاطمه، حضرت علي تنها و بي پناه ماند.
25ـ حضرت زهرا(س) پس از وفات پيامبر خدا، ديگر خندان و شادمان ديده نشد، تا آنكه چشم از جهان فرو بست.
26ـ پيش از وفات، به «اسماء» وصيتي كرد كه پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتي بگذارند، تا حجم بدن ديده نشود. اين شيوه تا آن زمان مرسوم نبود. اين وصيت، درسي از عفاف و حيا بود كه بانوان بايد در برابر ديدگان نامحرمان، آن را مورد توجه خود قرار دهند.
27ـ آگاهي، درايت و آينده نگري او تا آنجا بود كه براي افشاي ستم غاصبان، وصيت فرمود كه پيكرش را شبانه غسل دهند و به خاك سپارند، تا ظالماني كه او را آزرده بودند، در مراسم دفن او حضور نيابند و از اين حضور، بهره برداري سياسي براي تطهير خود و توجيه كارهايشان نكنند.
اينها و نمونه هاي ديگري از سيره رفتاري آن بانوي بي همتا، جلوه هاي «الگو» بودن او براي همه فضيلت خواهان و حقجويان است كه در پي «اسوه» و سرمشقِ «چگونه زيستن»اند.
اميد است كه اين گونه خصلتها و رفتارها، همچون تابلويي، پيوسته در برابر ديدگانمان باشد و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه مي دانيم و معرفي مي كنيم، «جهات الگويي» او را نيز در قالب سيره عملي و رفتاري حضرتش بشناسيم و بشناسيم.
اين گونه، بهتر مي توان مشي و مرام فاطمي را در بستر زندگي و اخلاق عيني پياده كرد.
جواد محدثي- بر گرفته از كتابخانه سايت تبيان

امیر حسین یعقوبی بازدید : 198 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
معلم چراغ هدایت وشمع فروزان حقیقت معنوی انسان است روشنایی هدایت و فروغ جاویدان رسالت بزرگی وبزرگواری است معلم وجودی بی ادعاست وادعایی بر وجود او جوهر وجود در بزم تاریکی ها می باشد سرشتی زیبا در بین سیرت های زشت است مقیاس روشنایی وتاریکی است که با آن می توان حد فاصل بوجود آمده را مشخص کرد او میزان تشخیص است آنگاه که با هیچ وپوچ نمی توان سنجشی کرد او به میان می آید وبر شاهین می نشیند خود ناظر است وشاهد بدون اینکه در محتوا وقالب تغییری بدهد اما تغییر دهنده است وخود متغییر نیست حادث است اما حادثه بد نمی آفریند وخود در آن ذوب نمی شود روشنی ونور است بدون آنکه خاموش شود نورش به همه می رسد بدون کمترین چشم داشتی دل در گرو روشنایی دارد معلم وجود بی منتهی حقیقت فرهنگ است فرهنگ را می آفریند او می سوزد نور می دهد وخود لذت می برد عشق است مظهر عاشقی است چشمه زلال وصاف وجوشانی است که به اطراف خود مهر را می گستراند مهر ورزی را هدیه می دهد امواج خروشان دریاست که با ارتفاع موج خود طوفان می آفریند صخره های سخت وسنگین را درهم می کوبد موج می آورد ابر می آورد باران می آفریند صخره ها را میکوبد گلها را نوازش می دهد سبزه ها را به رقص در می آورد دل ها را نوازش می دهد شقیق ها وگلهای سرخ را در بر می گیرد معلم سنگر دار بی سنگر است سنگری است که در پشت آن معنویت وانسانیت محفوظ می ماند معلم پرچمدار مبارزه است .آن روزگار سخت که طاغوت واستکبار بر آن شده بود تا حقیقت وجود انسانیت را بخشکاند اما همین معلمان سلاح مبارزه بر دست گرفتند وعلیه طاغوت مبارزه کردند در دوران سیاهی وتاریکی چه بسیار معلمانی که در زندانهای سیاسی رژیم ضد انسانی شاه جان باختند در مظلومیت وتنهایی بدون صدا وآرام وبی آنکه حتی رد پایی از انها بماند سنگینی شکنجه ها را به عشق روشنایی تحمل کردند وچه بسا افرادی که سالها از کار بر کنار شدند اما در گوشه غربت وتنهایی دست از مبارزه نکشیدند سالهای اوایل انقلاب اسلامی گاهی بر دیوارها اسامی معلمین مبارز وشهید شده را می نوشتند ویاد وخاطره آنها را گرامی می داشتند افتخارات معلمین وهدایت گری آنها زمانی به اوج خود رسید که استکبار بر لجاجت خود ادامه داد وجنگ ناخواسته روشنایی وتاریکی را بوجود آورد آنگاه بود که در خط مبارزه فیزیکی معلم را در کنار دانش آموز در یک سنگر دوشادوش همدیگر می دیدی که مبارزه می کنند معلم وجود مبارز وحقیقت زنده تاریخ است معلم هادی جامعه در بحران است معلم تداوم دهنده حرکت انییا ئ الهی است روشنگر جامعه وسکان هدایت فکری است معلم وابسته به زمان ومکان نیست فراتر از آن است وفراتر از آن حرکت می کند سکون ندارد دائم می سازد اگر چه خود بسوزد معلم تداعی سوختن یکی برای همه است معلم مرزهای جغرافیایی را در می نوردد وحرکت می کند تا مقهور مکان نشود تا در زمان نماند.همیشه تاریخ این معلم های بی ادعا بوده اند که مسیر جامعه را تغییر داده اند وخود تغییر نکرده اند قدر ومنزلت معلم نه بواسطه یاد دادن ویاد گرفتن است ونه بخاطر سوختنش بلکه به خاطر خود گذشتگی وایثار است خودرا صرف جامعه کردن وخودرا صرف افراد نمودن وانتظاری نداشتن چه بسا انسانهای بزرگی ودانشمندانی که تمام خدمات خودرا مرهون زحمات معلم های خود می دانند وچه بسیار حاکمان ظلمی که بر اثر منش ورفتار معلمینی دست از جور خود کشیده اند وراه حقیقت گرفته اند معلم مظهر آزادی واندیشه است خود اندیشه است باور است رودخانه است سیل خروشان را در مسیر خود آرام می کند سیل بنیان کن را تبدیل به آبی گوارا برای کشتزار می کند سنگ های سخت وگل ولای وماسه را به ترتیب منظم ومهربان بر مسیر خود هر کدام را بگونه ای هدایت می کند کشتی نجات است ساکنان خودرا از هر قوم ونژادی که باشد به مقصد می رساند همه به او اعتماد دارند او معتمد دل هاست معلم صدای اذان است همه را بخود می خواند وآرامش می دهد معلم سرچشمه آبادی است آبادانی را به همراه دارد وبه دیگران می بخشد آنگاه که بر تخته سیاه با گچ سفید با مهربانی وصبر با متانت وخوش کلامی دست خودرا بالا می برد وآرام گچ سفید را بر روی تخته سیاه می کشد ومی نویسد آ.... آ ....آب...... آب ...آبادی .....آب .. آب ......آزادی ......یاد وخاطره معلمین شهید در زندانهای سیاسی رژیم ستم شاهی گرامی باد ... گرامی باد حماسه فداکاری معلم های سلاح بدوش در دوران دفاع مقدس گرامی باد خاطره معلمین شهید که تا پای جان بر افکار معلمی خود ایستادند ونشان دادند که معلم پرچمدار است فروغ عشق است وتجلی نور است .گرامی باد فداکاری ومبارزه معلم شهید مرتضی مطهری مجاهد نستوه دلاور مرد عرصه مبارزه فرهنگی در زمان رژیم طاغوت مبارز مجاهدی که جان در طبق اخلاص ومعلمی خود گذاشت مبارز مجاهدی که فراتر از زمان ومکان بود داعیه مبارزه با رژیم نژاد پرست وغاصب اسرائیل را داشت معلمی که الگو برای تمام معلم هاست شمعی که تمام شمع ها از او روشنی می گیرند . تقدیم به تمام معلم ها

امیر حسین یعقوبی بازدید : 144 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

كودكان در نقاشيهاي خود درون خود را نشان مي دهند وشخصيت واحساس خودرامنعكس مي كنند بنابراين تصوير رواني كودك را مي توان ازلابه لاي خطوط رسم شده استخراج كرد.

كودكان جاه طلب يعني آنهايي كه درهرموقعيت وزماني مي خواهند خود را به رخ ديگران بكشند داراي سبكي از نقاشي خواهند بود كه به هنگام نقاشي كردن حتي الامكان تمام فضاي باز خطوط يا كاغذ را مي پوشانند .قسمت بالاي صفحه نشان دهنده ايده آلهاي فرد،قسمت پايين صفحه مبين سائقه هاي ابتدايي و قسمت مياني من روزمره يا تمايلات عادي مي باشد.كودكاني كه رسم ونقاشي آنها باتناسب برروي كاغذرسم شده باشد ،كودكاني ؟آرام هستند .كودكاني كه فضارا بهتر ازديگران حس مي كنند داراي قابليت درك بهتري هستند .به كار گيري فضا نشان دهنده ارتباط وطريقه واكنش و محيط اطراف كودك است .گرايشي كه كودك براي خارج شدن ازكادر كاغذ دارد ،نه تنها بيانگر خصوصيات كودكان كوچك و عقب مانده اي است  كه كنترل عضلاني ندارند ،بلكه در ميان كودكان بزرگتري هم كه ازكمبود محبت رنج مي برند وكمتربه خود اعتماد دارند ودر نتيجه متكي به محيط اطرافشان هستند ،ديده مي شود.اين كودكان به طور اغراق آميزي درجستجوي توجه وكمك هستند تا كمبود اعتماد  به خود را كه مخصوص انسانهاي نا مطمئن است جبران كنند .كودكان خجالتي و كمرو نيز در گوشه كاغذ ويا در قسمت محدودي از فضاي كاغذويا بر روي كاغذ كوچكي نقاشي مي كنند.زيرا در مقابل سطح كاغذهاي بزرگ خود را گم مي كنند واين نشانگر عدم اعتماد و اطمينان به خود است .كودكاني كه در نقاشيهايشان اين حالت را نشان مي دهند احتياج به تشويق و زيادي دارند.از نظر كاندينسكي قسمت بالاي صفحه مبين تصورات آرامش دهنده و احساس آرامش و آزادي و پايين صفحه نشانه فشار و سنگيني است.درواقع كودكاني كه تمايل به نقاشي در پايين صفحه دارند،كمتر شيفته چيزي مي شوند.كودكي كه زياد به طرف چپ كاغذ متمايل شود (اگر چپ دست نباشد )نشانگر غم واندوه و گوشه گير بودن و بي اعتمادي نسبت به خود است .كودكاني كه نقاشيهايشان كاملا" در مركز كاغذ قرار مي گيرد،به طور كلي زياد بر خود و احساسات شان توجه وتمركز فكري ندارند.بنابه تحقيقات دو دانشمند آمريكايي (رزآل شولر-هات ويك)كودكاني كه بيشتر متمايل به كشيدن خطوط راست يا گوشه هاي راست هستند ،افرادي واقع گراي ؛اكثرا"متجاوز و مخالف گو ،برخوردار از تواناييهاي قابل توجه ،ابداع و مديريت مي باشند.كساني كه خطوط منحني و خميده را ترجيه مي دهند ،افرادي حساس وآرزومند به دست آوردن تحسين بزرگتران ،خياتاتي وكم اعتماد به خويشتن هستند.برتري فرمهاي دايره دليل بر عقب ماندگي نسبت به همسالان وتمايل به خصوضيات زنانگي است.كودكاني كه خطوط خود را در جهات همانند هدايت مي كنند ،افرادي مصمم و با اراده هستند افرادي كه خطوط خود را در همه جهات ولو مي سازند ،افرادي بدون تصميم واراده هستند.ترجيح دادن فرمهاي گوشه دار مبين يك نوع تصنع كاري تجاوزكارانه است.وضعيت زيگ زاگ ياخطوط شكسته در نقاشي دليل بر ناپايداري شخصيت و دمدمي بودن است.كساني كه از نقطه ها و ترسيم لكه هاي كوچك براي تجسم پديده ها كمك مي گيرند افرادي منظم ووسواسي مي باشند.پركردن منظم تمام كاغذ نيز دليل عقب ماندگي است . بسياري ازكودكان فقط قسمت كوچكي از سطح كاغذ رانقاشي مي كنند،اين قسمت اگر دور از مركز كاغذ وبي نهايت كوچك باشد، دليل بر عدم تعادل رواني است.كودكي كه قسمت فوقاني صفحه را مورد استفاده قرار مي دهد ،مغرور و خودستاست.آنكه نقاشي خود را بيشتر در پايين كاغذ مي كشد،پايداري خود را در برابر حوادث نشان مي دهد وبه شدت متكي به خود است.

خطوط

خطوط ممكن است معرف حالتهاي روحي يافكري خودآگاه ياناخودآگاه شخص ويا شخصيت نقاش باشد.خط مي تواند به اشكال مختلف ظاهر شود.ضخيم،نازك،نقطه نقطه،خط ممتد،افقي،عمودي،منحني،مارپيچ زاويه دار وغيره.وممكن است پررنگ ياكمرنگ مات ياشفاف باشد.بنابرخط به تنهايي توانايي آن راداردكه حالتهاي رواني مانند غم واندوه ، شادي،عصبانيت،ترديد ودودلي ،اعتماد به خود و....رانشان دهد.براي تجزيه و تحليل خطوط يا خط نوشتاري قواعد ساده ومعتبري وجود دارد.خطوط بازتر وبلند تر كه ناشي از حركات وسيع وپر دامنه است نشانگر راحتي و خوشخالي شخص مي باشد نيروي زندگي باعلائم وخطوط بلند كه به طرف بالا مي روند بيان مي شوند.خطوط فشرده وكوتاه بيانگر ضعف عصبي ،خطوط قطعه قطعه وبه هم پيچيده بيانگر پرخاشگري ،خطوط نازك وحركات ملايم در آنها نشان احساسات نقاش است .كودكان پيشرفته خطوطي به اشكال مختلف وبا حفظ تعادل ميان قسمتهاي مختلف ،وكودكان خجالتي خطوط كوتاه مثل چيزي كه منع شده باشد ترسيم مي كنند.به طور كلي قدرت وشدت خط ،نشانگر نيروي عاطفي است.خطوطي كه با نيروي زياد وپررنگ شروع مي شوند وبه صورت كاملا"بي رنگ به پايان مي رسند،نشانگر كمبود جوش وخروش وعدم قابليت خالق آن براي به پايان رساندن فعاليت در دست انجام و به طور كلي نشانگر آن نيروي دروني است كه نتوانسته است محل مناسبي براي اظهار وجود پيدا كند.كودكان لجباز كه هميشه مي خواهند اظهار وجود كنند اشكالي با خطوط پراكنده ترسيم مي كنند .گاه اين خصوصيات ممكن است به عوامل رشدي كودك بيش از عوامل شخصيتي او بستگي داشته باشد.خطوطي كه دور چيزي كشيده مي شود ،اگرخيلي صاف باشد بيانگر دشمني ،فشار و اغلب حتي بيماري عصبي ويا دلواپسي است واگر آن خطوط آرام ،مطمئن وروان باشدنشانگر شخصيت پخته خالق آن است.بنابر تحقيقات" رزآل شولر-هات ويك "اگر قسمتهايي از تركيب نقاشي براثرچندين بار خط خوردن مخفي مانده باشد ،بيانگر مشكلات عاطفي ودلهره وترس خالق آن از شيئي يا شصي است كه با خط خطي مخفي شده است.واگر قسمتي از نقاشي با خطوط بي رنگ و كمرنگ مخفي شده باشد نشان دهنده امنيت وسازگاري كودك است .

رنگها

رنگها نيز داراي ارزش بياني هستند وبه طريقي مارا به تفسير نقاشي وشناخت شخصيت نقاش راهنمايي مي كنند.انتخاب رنگ از نظر روانشناسي مفهوم خاص دارد .ولي براي تجزيه وتحليل ونتيجه گيري ازآن حتما"بايد عامل سن كودك را در نظر داشت.در دوران كودكي درفاصله سنين سه تا شش سالگي كودك بيشتر تحت تاثير فشارهاي دروني است علاقه زياد به رنگ دارد وآن را مقدم بر شكل ظاهري مي داند .ولي به تدريج هر قدر از وابستگي اوبه رنگ كم مي شود علاقه او به تقدم شكل بر رنگ افزوده مي شود .همچنين هر قدر كودك كوچكتر باشد،رنگهايي كه به كار مي گيرد زنده تر وبا افزايش سن كودك وتكامل او در راه شناخت منطقي،رنگهايي كه به كار مي برد بيشتر رنگاي سرد است.رنگهايي كه خشونت كمتري را نشان مي دهد،در كودكستان بيشتركودكان ترجيح مي دهند از رنگهاي گرم وتند استفاده كنند وفقط كودكاني كه در خانه تحت نظارت شديد قراردارند،رنگهاي سرد را انتخاب مي كنند كه مربوط به مشكلات عاطفي ورواني است.فقدان رنگ در تمام يا قسمتي از موضوع نقاشي كودك نشانگر خلاء عاطفي و ياگاهي دليل بر گرايشهاي ضد اجتماعي اوست.تجربه هاي فراوان نشان داده است كه كودكان سازگار در نقاشيهايشان به طور متوسط از پنج رنگ مختلف استفاده مي كنند،در حالي كه كودكان گوشه گير و يا آنها كه ارتباط بادنياي خارج رادوست ندارند از يك يا دو رنگ بيشتر استفاده نمي كنند.

استنباط غم وشادي ،ياعدم هماهنگي حالات رواني ،ياس واميد نيز ازراه مطالعه رنگها ممكن مي شود . مثلا رنگهاي گرم معرف شخصيت كودكان خون گرم مي تواند به حساب آيد.رنگهاي خنثي (خاكستري ها)مبين درون گرايي ،استدلال خودمختاري و حمله وري است.رنگهاي سرخ كه درآغاز مورد توجه وعلاقه كودكان خردسال است بعدها مبين فعاليتهاي غير دوستانه و پرخاشجويي مي باشد .بين كودكاني كه رنگ آبي رازياد به كار مي برند دوگروه مي توان تشخيص داد .

رنگ سياه معرف منع ،ترس فتشويق ووسواس است.

رنگ نارنجي آرامش وخوشي را به ياد مي آورد.

رنگ خاكستريتمايل به آعشته سازي رانشان مي دهد.

رنگ سبز گوياي عكس العمل برعليه نظام هاي خشك طاقت فرساست.

رنگ بنفش تمايلات درهم وبرهم ونا متجانس است.

 

امیر حسین یعقوبی بازدید : 80 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

نجاسات

برخی از نجاسات عبارتند از :

ادرار- مدفوع - مردار- خون - سگ و خوک و کافر- شراب

_ ادرار و مدفوع انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد(یعنی اگر رگ آن را ببرند،خون با فشار بیرون می آید) نجس است


مردار، خون

-مردار و خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، حتی اگر حلال گوشت باشد، نجس است

- مردار به حیوان بی جانی می گویند که یا خودش مرده ، ویا به غیر دستور شرعی کشته شود.

لطفا ادامه مطلب را کلیک فرمایید

تعداد صفحات : 16

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    تابلو روان

    Image Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.com
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 55
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 286
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 596
  • باردید دیروز : 43
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 769
  • بازدید ماه : 769
  • بازدید سال : 9,158
  • بازدید کلی : 96,307
  • کدهای اختصاصی